![]() |
پروفایل نویسنده مشاهده قالب های وبلاگ انجمن تفریحی سرگرمی طراح قالب : آی تم |
تو تفی هستی که من انداختم روی زمین
حالا هر کی می خواد جمعت کنه, نوش جونش !!!
ــــــــــــــــــــــ
درد دل نمیکنم!
زخمی که از عصب بگذرد، دیگر درد ندارد...
ـــــــــــــــــــــــ
نامم را والدینم
زبانم را کشورم
دینم را اجدادم
حرفه ام را جامعه ام
انتخاب کردند
از دار دنیا یک عشق را خودم انتخاب کردم
که آن هم " لاشــــــــــــی " از آب در آمد... . . .!!!
عزیزم این روزها می گذره و همچنان
راه فراموش کردن من برایت می شود:
خوابیدن با دیگری !!!
شک نکن !!!
اون روزها , به خوابت هم نمی آیم !!!
چه دلـــــــمان بخواهد،
چه دلــــــمان نخواهد،
خدا یک وقت هایی دلــــــــــــش نمی خواهد !!!
בلَم بـرـاے פֿـوבمـ مےسـوزَב
بـرـاے گـُذَشتـہـ اـے ڪـہـ تـَبـاه شـُב
بـرـاے פـالـے ڪـہـ تـَلـפֿ مےگـُذرב ُ تـَلـפֿـ
وبـرـاے آیـَنـבه اـے ڪـہـ مـُبــہـم اَستـ
{בلَمـ}
عـَجـیبـ
بـرـاے {פֿـوבمـ }مےسـوزَב !
ـه سَلآمتــے تُو...
بــ ـه سَلآمتــے تُو...
تویــ ـــے کــه الانـ پُشتــ مآنیــتور قوز کَرכے ...
تویـــ ـے کـــه الآنـ כلت وآسـه یه بـے مَعرفتــ تَنگـ ـه...
تویـ ـــے کــه بغضتـو جلو همــه قورتـ میـכے
کــه یه وقتـ گِریــه نکنـــے...
تویـــ ــے کــه هَر آهنگــے گوش میــכے
فقط یآכهــ یـــ1ــه نفَر میــفتـے...
تویــ ــے کــه تآ میآے حرفـ بزنــے و کارے کنــے
سریــع میگـے:بیــــخیـــآل...
تویــ ـے کــ ـه شبآ از فرط تنهآیـــے و بـے رویآ بوכنـ
هــכفونـ تو گوش میخوابــے...
تویــ ــے کـــه اینروزآ تو כنیآے مَجآزے غَرق شُــכے...
تویـ ــــے کـه حتــے تو כنیآے مجآزے هَــم
خوכتــو گُم کَرכے...
تویــ ـــے کــه حتــے כیگـه نمیـכونــے چه مرگتـه
و چـه ریختـے بآیــכ خوכتو خآلــے کُنــے...
تویــ ـــے کــه خیانتــ از عشق و رفیـقتـ دیــכے و فقط سکوتــ
کرכے وبغض و نِگآهــ...
تویــ ـــے کــه نامرכے رو כرحقتـــ تمومــ کَرכنــ
و هنــوزمـ
כلتـــ بلـــכ نیــستــ نبخشتشونـــ...
ــآرِهــ رَفیــق...
بِــه سلآمتـے تویــے کـه حآل و روزِتـــ مثل مــَن
طـــوفآنــیه...!
تــــو مقصــری اگـــر مـــن دیگر " من سابـــق " نیستــــم
مــن را بــه مـــن نبـــودن محکـــوم نــــکن!
مــن همانـــم کـــه درگیــر عشقـــش بـــــودی!
یادتـــــ نــمی آیـــد!؟ مـــن همانــــم!
حتـــی اگـــر ایـــن روزهـــا...
هردویمــان بـــوی بــی تفاوتـــی بدهیـــم!
ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﻧــﻤﯿﺒـﺨﺸــــــﻢ...
ﻭﻗتــــــ ﺑــــﻮﺩﻥ ، ﻧــــــﺒﻮﺩﯼ !
ﻭﻗتــــــ ﺩﯾــﺪنــــ ، ﻧــﺪﯾـــــــﺪﯼ !
ﻭﻗتــــــ ﻋﺎﺷﻘـــﯽ ، ﻫﺮﺯﮔـــــﯽ ﮐـــﺮﺩﯼ !
ﻭﻗتــــ ﮔﺮﯾـــﻪ ، ﺑـــﺎ ﺩﯾـــﮕﺮﺍﻥ ﺧﻨــﺪﯾـــﺪﯼ...
ﺗــﻮ ﺭﺍ ﻫـﺮﮔــــــــﺰ ﻧــﻤﯿﺒﺨــﺸﻢ ﮐــﻪ ﻫﺮﮔـــﺰ
ﺑـــﺎ ﻣــن نبودی و منــــــــــ...
ﺑﺴـــــﺎﺩﮔــــــﯽ ...
ﻫﻤــــــــﻪ ﺍﻡ ﺑـــﺎ ﺗــــﻮ ﺑــــــﻮﺩ ...
به من گفت:برو گورت را گم کن!!!
وحالا هرروز با گریه
به دنبال قبر من میگردد...
کاش آرام و زیر زبانی پیش خودت میگفتی:
"زبانم لال"!!!
چقدر دوست داشتم یک نفر از من میپرسید:
چرا نگاه هایت انقدر غمگین است؟
چرا لبخند هایت انقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود!
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره
آری با تو هستم...!!!
با تویی که از کنارم گذشتی
و حتی یک بار هم نپرسیدی...
چرا چشم هایم همیشه بارانی است...!
خیلی سخت است...
میان هق هق شبانه ات نفس کم بیاوری
واو در آغوش دیگری نفس نفس بزند...!!!
حرف های دلم را هرگز کسی نمی فهمد
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید...
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند!!!
چِــرا مَرا خـــاکـ نمےکننــد ، تَــنَــم سـَـرد اَســتــ
اِحسـ ـاسـ ـاتَــم یــَخ زَده اَســتــ
قَـ ـلبـَم نمے زَنــَد
مـَـغــزَم فـ ـاسِــد شُــده اَســتــ
فَــقَــط نَـــفــس مےکِــشَـم
و اُکـ ـُسیــژنِ هَــوا را حَـــرام مےکُــنَـم
دَر خـــاکـ بہ سَــر بُــردَن
مــیانِ کِــرم ها اَرزِشَــشبــیشــتر اَســتــ
اَز کـَـنار مُـ ـوجُــوداتــے کہ اِســم خـُـودِشــان را
انسان گُــذاشتہ اَنــد
خَــستہ اَم
چه چیزی را به رخ من می کشی؟؟؟
قرار های عاشقانه ات؟!
دوستی های پنهانی ات؟!
یا حرف های پوچت!!!
کدام را؟؟؟
تو وفادار نبودی....
اما من پای همه چیز ماندم...
پای حرفها...
قولها... و حتی عاشقانه هایم...
بگذریم...
راستی؟؟؟
رقیب جدیدت را دیده ای؟
بهانه ی یک عمر حسرت خوردنت را پیدا کردم...
"سیگار" بوسه هایمان را ببین وآتش بگیر...
او برای من و تو برای هر دویمان بسوز...!!!
قــــرصهـــآے پـــنهـــآنـے ...
سـیگآرهــآے پـــنهـــآنـے ...
بــغــضهـــآے پـــنهـــآنـے ...
و بـــعد پنـــهــآטּ شـــבטּ پــشــتِ لبـــخــنـבےبــــزرگــــــ .. .
آבҐ هـــآ رآ گــــول زבטּ !
مــثـل آب خـــورבטּ اســــت !
مــــرבمــے ڪﮧ همــیشــﮧ عــقلــشـآטּ بــﮧ چـشمــشآטּ اســــت ...
مـטּ مـآننـב בُפֿـتـرآטּ هـم سـטּ وسآل פֿـویـش نیستـم ؛
ڪـﮧ هـر یڪ از حـآل آرزویـﮯ בآرنـב برآﮮ آینـבه !!!
امـّآ مـטּ تنهـآ یڪ آرزو בآرم و آטּ ایـטּ اَست ڪـﮧ
روزﮮ بـפֿـوآبـمґ و בیگـر بـیـבآر نشوم
تـآ نشنوم . . .
نبینـم . . .
زجـرنڪشـم . . .
هرزگے مختص بـــﮧ تـטּ فروشے نیست
ربطے بـﮧ جنسیت هم نـבاره
همیــטּ ڪﮧ از اعتماב ڪسے
سوء استفاבه ڪنے … هرزه اے
همیــטּ ڪﮧ بــﮧ בروغ بگے בوستت בارم … هرزه اے
همیــטּ ڪﮧ خیانت ڪنے … هرزه اے
اگــﮧ میخواے تــטּ فروشے بڪنے
صاحب اختیار بـבنتے
اما هرزگے نڪــטּ چوטּ
از احساس و آبرو و غرور בیگراטּ بایـב مایـــﮧ بذارے!!!
روز ﮮ خواهــــد رســــــــید....
کــــه دیگَــــــــر....
نـــه صدایمـــــ را بشنــــــــویــــد..
نَـــه نگــــــــاهَمـــــ را ببنیــــد...
نَــــه وجــــودَمـــــ را حِســــ کُنـــــــــید....
وَ میشوییــــد...
بــــا اَشکتــــونـــــ....
سنـــگـــ ــِـ ــ قَبـــرِ خاکــــــ گرفتِــهﮮ مـــرا.....
و آنــــ لحظـــه اَستــــ ـــ ــ...
کـــه مَعنــــی تــمـــامِ حر فـــــ ــ ـــ هـــاﮮ
گفتـــه و نَگفتـــه اَمـــــ را میفهمیــــد
وَلــــــــــی....
مــ ــَـ ــ ـــن ...
دیگــــــــــر ...
نیستَمـ ــ ـ ــــ....
خــــــُــבایــــــ ــــااااااا!!!
طــاقـَـتـــــــــمـَـــرا با طاقــِ ــــ آسمـــــانتـــــ
اشتــبــــــاهــ گرفـــتـِـــﮧا ے
ایــטּ پیمــــــانــِــﮧ مدتــــــ هاستـــــ ڪـــﮧ پــُـر شـــُבهــ...
ترکت می کنم و تنهایت می گذارم...
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی...
برای صادقانه دروغ گفتن...
خالصانه خیانت کردن...
و عاشقانه بی وفایی کردن...
چه حس پوچی بود!!!
که می پنداشتم لایق اعتمادی!!!
دنیای ما اندازه ی هم نیست...
من عاشق بارون و سیگارم
من روز ها تا ظهر می خوابم
من هر شبو تا صبح بیدارم
من خیلی وقتا ساکت و سردم
وقتی میرم تو خودم...
پاییز سال بعد بر می گردم...
دنیای ما اندازه ی هم نیست...
می بوسمت اما نمی مونم...
تو دائم از آینده می پرسی...
من حال فردامم نمی دونم...
تو فکر یه آغوش محکم باش...
آغوش این دیوونه محکم نیست...
صد بار گفتم باز یادت رفت..
دنیای ما اندازه ی هم نیستـــــــــــــــ...
امــروز یاבمــ افتــاב ..دفتــر خاطراتـــے ڪـﮧ
خیلـــے وقت است
چیزــے בر آטּ ننوشتـﮧ ام
بــا خوבم میگویم:
" فڪرش را بڪـטּ یڪــ روزمیمیرــے او میمانـــב و ایـטּ בفتــر "
בلمــ میســوزב براے تــو...
ڪــﮧ میشڪنــے روزــے ڪـﮧ مـטּ نیستم
تــو ایـטּ دفتــر را میخوانــے
خــرב میشوے وقتــے میفهمــے
چقــבر בوستت داشتم ... !
چند شب پیش با دوستم رفته بودم رستوران
روبروی میز ما یه دخترو پسر نشسته بودن
که دختره پشتش به میز ما بود
معلوم بود با هم دوست هستند
اتفاقی چشمم به چشم پسره افتاد
قشنگ معلوم بود دختره عاشق پسره ست
پسره شروع کرد به آمار دادن
سرمو انداختم پایین
دفعه ی بعد که نگاش کردم با نگاه بازی کردیم
خلاصه یه کاغذ برداشتمو به پسره علامت دادم
با نگاش قبول کرد
بلند شدن که برن
دختره جلوتر رفت
پسره به میز ما که رسید دستشو دراز کرد و کاغذ رو گرفت
براش نوشته بودم
خیلیـــــــــــــــــ ـــ ــ پستیـــــــــــــــــــ ــــ ـــ
رفتـــــــه ایـــــــــ...؟
به درکــــــــ...!
هنوز هم بهترینــــــــــ ها وجود دارند...
دنبال کسیـــــــــ خواهم رفتــــــــ که
مـــــــرابه خاطر خودم بخواهــــد
نه زاپاسیـــــــــ برای بازیــــــچه بودنــــــ...
امشب بغض تنهايي من دوباره مي شکند ...
چشمانم بس که باريده ديگر حتي تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهايم ...
دل بيچاره ام بس که سنگ صبورم بوده خرد شده
و انگشتانم بس که برايت نوشته
خسته شده است ...
رو به روي آينه نشسته ام آيا اين منم ؟
شکسته ....
پير ...
تنها....
تو با من چه کردي ؟
شايد اين آخرين زمزمه هاي
دلتنگي ام باشد و ديگر هيچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم ...
انتظار ديدن دوباره ي تو براي من زندگي دوباره اي است ...
پس برگرد ...
عاشقانه برگرد ...
برای همیشه برگرد...
با باورهایت بازی می شود...
سر به زیر باشی و معصوم تو را محکوم می کنند به دهاتی بودن...
مدرن باشی و امروزی محکوم می شوی به بی خانواده بودن...
اینجا دختر که باشی...
وقتی هیچ توجهی به پسر نکنی می گویند:بد شکست خورده است!!!
وقتی برای حرف پسر تره خرد می کنی و اهمیت قائل می شوی می گویند:
کارشهمین است!!!
اینجا دختر که باشی...
هوا تاریک نشده باید خانه باشی.....
پسر نیستی که نیمه شب هم بیایی بگویند:مرد شده...
دنبال یک لقمه نان حلال است!!!
اینجا دختر که باشی
بخواهی با دلیل و منطق حرف بزنی می گویند:بس است دیگر!
قدیم از دیوار صدا در می آمد...
از دختر نه!!!آخرالزمان شده...
پسر نیستی که بگویند دیگر می تواند گلیمش را از آب درآورد...
اینجا دخترکه باشی...
نهایت تفریحات سالم زندگی ات رفتن به سینماست با دوست قدیمی ات
پسر نیستی که آخر هفتهبا دوستان هوس شمال رفتن به سرت بزند...
اینجا دختر که باشی...
زود ازدواج کنی می گویند:هول بود...
می ترسید قحطی پسر شود!!!
دیر که ازدواج کنی می گویند:ترشیده بود!!!
پسر نیستی که زود ازدواج کنی بگویند:با خدا بود...
می خواست به گناه نیوفتد...
و دیر ازدواج کنی بگویند:فهمیده بود!!!
میخواست مرد شود بعد خانواده تشکیل دهد...
اینجا دختر که باشی...
با باورهایت بازی می شود...
باور کن...
تو زندگیت باید به بعضی ها بگی:
من چشم میذارم
تو برو گمــــــــــــ شو...
تا فهمید داغونم اتیش گرفت
هه به خودت نگیر
سیگــــــــار تو دستمو میگم!
معده خالی...
دود سیگار...
تلخی عرق...
فکر بیمار...
قلب شکسته...
و یک رواااااااااااانی خسته!
دختر باشی و سیگار هم بر لبانت باشد
هر آشغالی زیر سیگاری شهوتش را
بر خاکستر آبرویت بفرما خواهد زد!!!
یک پاکت سیگار
یک جام پر از شراب
این جا شروع ماجراست...
انتهایش را خدا هم نمی داند!
باور کن...
از خاکستر سیگارم بی ارزش تری
باور کن!
این روزها هیچ دری به رویم باز نیست...
جز درِپاکت سیگارم!!!
خاکستر سیگارم را
از پنجره ی اتاقم بیرون میریزم!
ای مردم...
دنیای شما زیر سیگاریه منه!!!
Aytem.ir |